spitدیکشنری انگلیسی به فارسیتف انداختن، تف، سیخ، بزاق، شمشیر، میله، رطوبت، سیخ کباب، دشنه، اب دهان، خدو، اب دهان پرتاب کردن، به سیخ کشیدن، بسیخ کشیدن، بیرون پراندن
lopedدیکشنری انگلیسی به فارسیگوسفندی، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
lopesدیکشنری انگلیسی به فارسیlopes، تاخت، حرکت خرامان، جست وخیز و شلنگ تخته، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
lopeدیکشنری انگلیسی به فارسیتپه، تاخت، حرکت خرامان، جست وخیز و شلنگ تخته، جست و خیز کردن، رقصیدن، شلنگ انداختن، تاخت رفتن، بجست و خیز دراوردن
miscarriesدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباه، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن