401 مدخل
bloodthirsty
bloodthirstiness
bloody
arterial
bloodstained
وابسته به خون
سوزاننده، به خون کشیدن
خونریزی ها، کسی که خونش میرود، مبتلا به خون روش، فصاد
خونریزی، کسی که خونش میرود، مبتلا به خون روش، فصاد
هماهنگ، خونی، وابسته به خون، بیماری خونی