17 مدخل
blood money
خونرها
فدیه، خون بها، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن
wergild، خون بها، دیه
پلاستیک، خونابهای، مثل پلاسما، وابسته به پلاسما
دیه، خون بها