recoilingدیکشنری انگلیسی به فارسیبازخوانی، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
recoiledدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب افتاده، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
recoilدیکشنری انگلیسی به فارسیپس زدن، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
recoilsدیکشنری انگلیسی به فارسیبازخوانی می کند، واکنش داشتن بر، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن