خوددیکشنری فارسی به انگلیسیauto-, crash helmet, personally, headgear, helmet, oneself, own, proper, self, self-
hisدیکشنری انگلیسی به فارسیخود، برای او، مال او، خودمانی، مال انمرد، ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر، ... او