408 مدخل
asleep, dream, dreamland, kip, repose, rest, sleep, slumber
shut-eye
flocking
dozy, dreamy, drowsy, sleepy, slumberous, somnolent, heavy
faraway
خواب زیبا
خواب آلودگی، خواب الود، در حالت خواب و بیدار
خواب زمستانی، زمستان را در بیهوشی بسر بردن
خواب زمستانی، زمستان خوابی
خواب آلود، خواب الود، خواب دار