خواستندیکشنری فارسی به انگلیسیask, bid, care, claim, demand, desire, intend, invite, like, mean , petition, purpose, ring, want, will
urgeدیکشنری انگلیسی به فارسیخواستن، انگیزش، مناسبت، اصرار کردن، با اصرار وادار کردن، انگیختن، تسریع شدن، ابرام کردن
importuningدیکشنری انگلیسی به فارسیimportuning، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن
importunedدیکشنری انگلیسی به فارسیممنون، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن