put-downدیکشنری انگلیسی به فارسیفشرده کردن، از بین بردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، کنار گذاردن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن
putdownدیکشنری انگلیسی به فارسیفشردن، از بین بردن، بزور بچیزی خاتمه دادن، کنار گذاردن، خوار وخفیف کردن، هرز اب ساختن
wretchederدیکشنری انگلیسی به فارسیوحشی، رنجور، بد بخت، رنجه، پست، خوار، تاسف اور، ضعیف الحال، بی چاره