silencesدیکشنری انگلیسی به فارسیسکوت، خاموشی، خموشی، ارامش، ساکت کردن، خاموش کردن، ارام کردن، خفه کردن
hushدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، ارام، باغبانی، فش، خموشی، صدا در نیاوردن، مخفی نگاه داشتن، ارام شدن، ارامش دادن، خاموش کردن