معنی خل (خودمانی) | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

خل (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

balmy, cuckoo, kook, kookie, kooky, loco, loony, nut case, nuts, nutty, scatty, screwy, wacky, bananas, batty, bonkers, barmy

جست‌وجوی مشابه

خل وار (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

kookie

خل وضع (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

loopy, oddball, screwball, wacky

آدم خل و ضع (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

nut case

خل

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crackbrained, crazy, daft, dotty, lunatic, gaga, haywire, nut, queer, touched, unbalanced

خل (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

bats, cracked, crackpot, daffy

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

og

دیکشنری انگلیسی به فارسی

og

Angus Og

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انوش اوگ

جست‌وجوی متن

flighty

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پرواز کن، خل، دمدمی مزاج، بوالهوس، متلون المزاج

flightier

دیکشنری انگلیسی به فارسی

شلوغ تر، خل، دمدمی مزاج، بوالهوس، متلون المزاج

crackpot

دیکشنری انگلیسی به فارسی

خرابکاری، خل، دیوانه بی ازار

off-colour

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدون رنگ، خل، دارای رنگ مغایر، دارای رنگ ناجور

mooncalf

دیکشنری انگلیسی به فارسی

mooncalf، خل مادرزاد، احمق