poresدیکشنری انگلیسی به فارسیمنافذ، منفذ، روزنه، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن
spongiestدیکشنری انگلیسی به فارسیدودکش، اسفنجی، نرم و متخلخل، خلل وفرج دار، منفذ دار، شبیه اسفنج، نرم