57 مدخل
contrary
immoral
unprofessional
dissident, heretic, iconoclast
dissidence, heresy
خلاف، تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
خلاف قانون اساسی، بر خلاف قانون اساسی، برخلاف مشروطیت
بر خلاف انتظار
بر خلاف غریزه و یا روال معمول
بر خلاف، برعکس، بی شباهت، غیر، برخلاف