66 مدخل
contrary
immoral
unprofessional
dissident, heretic, iconoclast
dissidence, heresy
beat
خلاف، تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
خلاف قانون اساسی، بر خلاف قانون اساسی، برخلاف مشروطیت
خلافت
خلافکاری