146 مدخل
contrary
immoral
unprofessional
dissident, heretic, iconoclast
dissidence, heresy
beat
چشم پزشک
چشم چشم پزشکی
چشمانداز
چشم بیمار
خلاف، تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
خلاف قانون اساسی، بر خلاف قانون اساسی، برخلاف مشروطیت
خلافت
خلافکاری