خطدیکشنری فارسی به انگلیسیchirography, column, handwriting, line, nick, range, rank, score, script, streak, stripe, verse
scaleدیکشنری انگلیسی به فارسیمقیاس، اندازه، ترازو، معیار، پوسته، گام، فلس، درجه، وزن، تناسب، نسبت، کفه ترازو، مقیاس نقشه، پله، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی د