خطدیکشنری فارسی به انگلیسیchirography, column, handwriting, line, nick, range, rank, score, script, streak, stripe, verse
streakyدیکشنری انگلیسی به فارسیرگه ای، رگه دار، ناصاف، خط دار، قابل تغییر، دارای اخلاق و خصوصیات فردی