169 مدخل
brush, spine
brush
image, imagery, memento, memory, mind, recollection, remembrance
reminiscent
تخم مرغ
از بین بردن، مرتفع کردن، رفع کردن، رفع نیاز کردن، عدول کردن
تخم مرغ، تخم ریز
تخمک گذاری
خطرها، بمخاطره انداختن، بخطر انداختن، در خطر صدمه یا مرگ قرار دادن
خطرها، خطر، مخاطره، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی
خاطره