182 مدخل
clotted cream, cream, fiber, fibre, pen, sour cream
frosting
cream
whipping cream
puff
وظیفه
تعهدات، تعهد، وظیفه، التزام، تکلیف، ذمه، عهده، تکفل معاش، فرض
مهمترین
obliterator
وادار کردن، مجبور کردن، ممنون کردن، مرهون ساختن، متعهد شدن، لطف کردن
خامه سرد
خدمه
خدمه برش
خامه ای