خشکدیکشنری فارسی به انگلیسیarid, austere, crisp, crispy, crunchy, dry, dusty, literal, matter-of-fact, mealy, poker face, rigid, sere, stiff, strait-laced, strange, unapproachable, waterl
rudeدیکشنری انگلیسی به فارسیبی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، زمخت، خام، غلیظ، نا هموار، ابدار، جسور، غیر متمدن
ruderدیکشنری انگلیسی به فارسیروانتر، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، زمخت، خام، غلیظ، نا هموار، ابدار، جسور، غیر متمدن
rudestدیکشنری انگلیسی به فارسیسرخورده، بی ادب، خشن، گستاخ، زشت، تجاوز به عصمت، خشن در رفتار، زمخت، خام، غلیظ، نا هموار، ابدار، جسور، غیر متمدن