20 مدخل
load, oodles, ton
brush, spine
brush
desolation, dilapidated, Godforsaken, wreckage, ruins
خرابه، پرتگاه، سراشیبی تند، صخره پرتگاه
خارها، خار، خراش کوچک، خارنوک تیز، نیش، تیر کشیدن، سک زدن، سوزش کردن
در خرابه
خرابکاری، خرابه، اتلاف، لاشه هواپیما یا ماشین و غیره