182 مدخل
bead
doodad
clotted cream, cream, fiber, fibre, pen, sour cream
frosting
cream
وظیفه
تعهدات، تعهد، وظیفه، التزام، تکلیف، ذمه، عهده، تکفل معاش، فرض
مهمترین
obliterator
وادار کردن، مجبور کردن، ممنون کردن، مرهون ساختن، متعهد شدن، لطف کردن
گاو نر، خرمهره، صدف، نوعی کس گربه
مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن
مهره ها، مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن
خامه سرد
خدمه