1394 مدخل
break, chip, crush, fragment, shatter, sliver, smash
refresh
insensate
dote
dotard
از هوا نازک
بده
خارج از محل
کارسینوم سلولی جو دوسر
کمیته، بارها، کثیر الوقوع
خرد شدن
خرد شدن، مرخصی دادن به، مرخص کردن