gammonsدیکشنری انگلیسی به فارسیجواهرات، بازی تخته نرد، یاوه، ران نمک زده و دود زده خوک، مارس کردن، لاف زدن، سردواندن، نمک زدن و دودی کردن
gammonدیکشنری انگلیسی به فارسیقمار، بازی تخته نرد، یاوه، ران نمک زده و دود زده خوک، مارس کردن، لاف زدن، سردواندن، نمک زدن و دودی کردن
trumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیتراکم، صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن
trumpدیکشنری انگلیسی به فارسیترامپ، صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن