grooveدیکشنری انگلیسی به فارسیشیار، گودی، خط، خیاره، کانال، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی، خط انداختن، شیار دار کردن، تن در دادن
grufferدیکشنری انگلیسی به فارسیخشن تر، ناهنجار، گرفته، خشن، درشت، ترشرو، بد خلق، دارای ساختمان خشن و زمخت