خانهدیکشنری فارسی به انگلیسیabode, home, domicile, dwelling, habitation, house, housing, lodging, menage, ménage, pigeonhole, place, residence, rooms, tenement
styleدیکشنری انگلیسی به فارسیسبک، شیوه، روش، استیل، سلیقه، خامه، سبک نگارش، سیاق، قلم، سبک متداول، میله، عبارت، متداولشدن، مد کردن، نامیدن
stylesدیکشنری انگلیسی به فارسیسبک ها، سبک، شیوه، روش، استیل، سلیقه، خامه، سبک نگارش، سیاق، قلم، سبک متداول، میله، عبارت، متداولشدن، مد کردن، نامیدن
Hostدیکشنری انگلیسی به فارسیمیزبان، سپاه، صاحبخانه، ازدحام، مهمان دار، خانه دار، انگل دار، مهمانخانه دار، خواجه، گروه، دسته