خام دستدیکشنری فارسی به انگلیسیgreen tumb, greenhorn, maladroit, novice, raw, unripe, unseasoned, unskillful
oilدیکشنری انگلیسی به فارسیروغن، نفت، چربی، مواد نفتی، رنگ روغنی، مرهم، نقاشی با رنگ روغنی، روغن زدن به، روغن کاری کردن، روغن ساختن