خام دستدیکشنری فارسی به انگلیسیgreen tumb, greenhorn, maladroit, novice, raw, unripe, unseasoned, unskillful
oilدیکشنری انگلیسی به فارسیروغن، نفت، چربی، مواد نفتی، رنگ روغنی، مرهم، نقاشی با رنگ روغنی، روغن زدن به، روغن کاری کردن، روغن ساختن
conclusionsدیکشنری انگلیسی به فارسینتیجه گیری، استنتاج، نتیجه، پایان، انعقاد، خاتمه، فرجام، ختم، اتمام، اختتام، انجام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت
conclusionدیکشنری انگلیسی به فارسینتیجه، استنتاج، پایان، انعقاد، خاتمه، فرجام، ختم، اتمام، اختتام، انجام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت