خالیدیکشنری فارسی به انگلیسیdevoid, bare, barren, blank, empty, inane, unoccupied, vacant, vacuous, void, windy
ventدیکشنری انگلیسی به فارسیتهویه، دریچه، منفذ، مخرج، بیرون ریختن، خالی کردن، فروختن، باد خور گذاردن، بیرون دادن
ventsدیکشنری انگلیسی به فارسیدریچه، منفذ، مخرج، بیرون ریختن، خالی کردن، فروختن، باد خور گذاردن، بیرون دادن