حکمدیکشنری فارسی به انگلیسیact, arbiter, arbitrator, award, command, decision, decree, dictate, dictation, dictum, direction, dogma, edict, mandate, ordainment, order, ordinance, prescrip
canonدیکشنری انگلیسی به فارسیکانن، حکم، قانون شرع، معیار، دره عمیق و باریک، قانون کلی، مجموعه کتب، تصویب نامه
canonsدیکشنری انگلیسی به فارسیکانن ها، حکم، قانون شرع، معیار، دره عمیق و باریک، قانون کلی، مجموعه کتب، تصویب نامه
preceptدیکشنری انگلیسی به فارسیدستورالعمل، حکم، فرمان، امریه، خطابه، قاعده اخلاقی، امر، پند، نظام نامه