catenatingدیکشنری انگلیسی به فارسیکانتینر کردن، چون دانه های زنجیر، الحاق کردن، مسلسل کردن، پیوستن، متصل کردن
insertsدیکشنری انگلیسی به فارسیدرج، الحاق کردن، داخل کردن، در میان گذاشتن، در جوف چیزی گذاردن، جا دادن
insertدیکشنری انگلیسی به فارسیقرار دادن، الحاق کردن، داخل کردن، در میان گذاشتن، در جوف چیزی گذاردن، جا دادن