pre-emptدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش فرض، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن
hobدیکشنری انگلیسی به فارسیپختن، حقه، سنبه قالب، شوخی فریب امیز، گل میخ زدن، باسنبه یا میله بریدن، با دندانه ماشین و غیره بریدن
right to speedy and public trial by juryدیکشنری انگلیسی به فارسیحق دادرسی سریع و عمومی توسط هیئت منصفه