puff pasteدیکشنری انگلیسی به فارسیخمیر پف، خمیر پف دار، ادم توخالی، نان شیرینی پف کرده، ادم پفکی، پفک
boxesدیکشنری انگلیسی به فارسیجعبه ها، جعبه، صندوق، بوکس، قوطی، محفظه، لژ، حعبه، اطاقک، توگوشی، ضرب، جای ویژه، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گ