معنی حسی | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

حسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

esthetic, sensuous

جست‌وجوی مشابه

حسی (وابسته به اعصاب و احساس)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sensory

اعضای حسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sense organ

اندام حسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

sensor

بی حسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

insentience, stupor

حفره حسی (پزشکی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

modality

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

pedestrianize

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عابر پیاده

pedee

دیکشنری انگلیسی به فارسی

pedee

pedestalled

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پایه

pedestrian traffic

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترافیک عابر پیاده

pedestrial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیاده روی

جست‌وجوی متن

acritical

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسی

acurative

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسی

sensory

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسی، حساس، وابسته به مرکز احساس

hassium

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسیوم

hessians

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسیان، ادم پولکی، ادم مزدور