whopدیکشنری انگلیسی به فارسیبله، تند حرکت کردن، ضربه، وزش، بتندی افتادن یا زدن، بطور قاطع شکست دادن، شلپ شلپ کردن، پیش افتادن از
whopsدیکشنری انگلیسی به فارسیهویج، تند حرکت کردن، ضربه، وزش، بتندی افتادن یا زدن، بطور قاطع شکست دادن، شلپ شلپ کردن، پیش افتادن از
proceededدیکشنری انگلیسی به فارسیاقدام کرد، اقدام کردن، رهسپار شدن، پیش رفتن، حرکت کردن، پرداختن به، ناشی شدن از