ligaturesدیکشنری انگلیسی به فارسیلیگاتورها، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، زخم بند، شریان بندی، رشته، رباط، خط پیوند، خط ارتباط، دو یا چند حرف متصل بهم
ligatureدیکشنری انگلیسی به فارسیلیگاتور، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، زخم بند، شریان بندی، رشته، رباط، خط پیوند، خط ارتباط، دو یا چند حرف متصل بهم
cipherدیکشنری انگلیسی به فارسیرمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، حساب کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن
ciphersدیکشنری انگلیسی به فارسیرمزهای، رمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، حساب کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن