determinesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین می کند، مشخص کردن، تعیین کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، محدود کردن
recantدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، انکار کردن، بخطای خود اعتراف کردن، حرف خود را رسما پس گرفتن، گفته خود را تکذیب کردن
determiningدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین کردن، مشخص کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، محدود کردن
recantsدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین می رود، انکار کردن، بخطای خود اعتراف کردن، حرف خود را رسما پس گرفتن، گفته خود را تکذیب کردن