put-upدیکشنری انگلیسی به فارسیپر کردن، کنار گذاردن، بسته بندی کردن، در ظرف گذاردن، کنسرو کردن، بیگودی بگیسو زدن، بناء کردن، برگزیدن
wordدیکشنری انگلیسی به فارسیکلمه، واژه، حرف، لغت، سخن، لفظ، گفتار، فرمان، قول، خبر، عهد، پیغام، فرمایش، خطابت، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن
wordsدیکشنری انگلیسی به فارسیکلمات، کلمه، واژه، حرف، لغت، سخن، لفظ، گفتار، فرمان، قول، خبر، عهد، پیغام، فرمایش، خطابت، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن