scabدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقو، جرب، حکه، پوست زخم، اثر زخم، گر، گری، دلمه بستن زخم، دله، خراش، پوسته پوسته شدن، خراشیدن
scabsدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقوها، جرب، حکه، پوست زخم، اثر زخم، گر، گری، دلمه بستن زخم، دله، خراش، پوسته پوسته شدن، خراشیدن
berryدیکشنری انگلیسی به فارسیتوت، حبه، دانه، سته، حب، تخم ماهی، میوه توتی، کوبیدن، دانهای شدن، توت جمع کردن، توت دادن، بشکل توت شدن