حالتدیکشنری فارسی به انگلیسیambience, atmosphere, attitude, case, character, cheer, condition, cy _, expression, flavor, hood _, instance, ion_, ity _, ment _, mode, mood, note, or _, orde
slackersدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکورها، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال
slackerدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلکور، طفره زن، سست کننده، دریچه، فراریاز خدمت نظامی، طفره رو، ادم سست و بی حال