attendanceدیکشنری انگلیسی به فارسیحضور، توجه، حضار، ملازمت، همراهان، رسیدگی، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین
presentدیکشنری انگلیسی به فارسیحاضر، زمان حال، هدیه، زمان حاضر، تقدیم، پیشکش، تحفه، اهداء، بخشش، سوقات، ره اورد، سفته، عطا، عطیه، ارائه دادن، معرفی کردن، بخشیدن، اهداء کردن، عرضه داشتن، تقدیم