حاددیکشنری فارسی به انگلیسیacute, consuming, crucial, desperate, dire, drastic, excruciating, hot, incisive, intense, vehement
pounceدیکشنری انگلیسی به فارسیپرتاب کردن، حمله با چنگال، یورش، جهش، در حال خیز، گرده نقاش، خاکه ذغال، پرتاب، در حال حمله با چنگال، با چنگال ربودن