skimmingدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکن کردن، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimsدیکشنری انگلیسی به فارسیلیزر، تماس مختصر حاصل کردن، کف گرفتن از، سرشیر گرفتن از، بطور سطحی خواندن، بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
affordedدیکشنری انگلیسی به فارسیارائه شده، دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن
affordsدیکشنری انگلیسی به فارسیفورا، دادن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن