phase-outدیکشنری انگلیسی به فارسیحذف فاز، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
phase outدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز کردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
phaseoutدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
phaseoutsدیکشنری انگلیسی به فارسیتکمیل کردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
phaseدیکشنری انگلیسی به فارسیفاز، مرحله، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، پایه، دوره تحول و تغییر، اهله قمر، وضع، مرحلهای کردن