wriesدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگر، به اطراف چرخاندن، خم کردن، پیچ خوردن، دهن کجی کردن، چرخیدن، اریب شدن
jiggersدیکشنری انگلیسی به فارسیجیگرز، گاری تک اسبه، طناب قرقره، بادبان کوچک، یکجور کرجی کوچک، رقاص، رامشگر، ماشین نم مالی، جرثقیل ابی، درشکه یک اسبه، خیمه شب باز