cheatsدیکشنری انگلیسی به فارسیتقلب ها، فریب، متقلب، گول، ادم متقلب و فریبنده، فریب دهنده، محیل، سیاه بند، طرار، طراری، مکار، فریب دادن، گول زدن، فریفتن، خدعه کردن، جر زدن، مغبون کردن
argueدیکشنری انگلیسی به فارسیجر و بحث، استدلال کردن، مشاجره کردن، بحی کردن، گفتگو کردن، دلیل اوردن، سر و کله زدن