inquiredدیکشنری انگلیسی به فارسیپرسید:، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، پرسیدن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن
inquireدیکشنری انگلیسی به فارسیپرسیدن، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن
inquiresدیکشنری انگلیسی به فارسیپرسیدند، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، پرسیدن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن
enquiredدیکشنری انگلیسی به فارسیپرسید:، تحقیق کردن، جویا شدن، پرسش کردن، استنطاق کردن، پژوهیدن، رسیدگی کردن، سوال کردن، پرسیدن، تفتیش کردن، باز جویی کردن، امتحان کردن، محقق کردن
askدیکشنری انگلیسی به فارسیپرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن