tempestsدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن
tempestدیکشنری انگلیسی به فارسیطوفان، جوش وخروش، توفان، تندباد، تندی، هیجان، توفان ایجاد کردن، توفانی شدن
burbleدیکشنری انگلیسی به فارسیقرمز شدن، صدای قل قل، قل قل، جوش، بی نظمی، جوش صورت، اشکال، پراکنده گویی، درهم و برهم سخن گفتن