معنی جوش | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

جوش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

boil, ebullition, mastication, pustule, rash, stigma, weld, wheal

جست‌وجوی مشابه

جوش (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

zit

جوش آمدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

boil, bubble

جوش الکتریکی (فلزکاری)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

arc welding

جوش بثور

دیکشنری فارسی به انگلیسی

acne

جوش برقی (فلزکاری)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

arc welding

جست‌وجوی متن

jow

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوش

jows

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوش

cheeked

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوش

boilingly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوش شیرین

fluxive

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوش شیرین