معنی جوجه | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

جوجه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

baby, biddy, chick, fledgling, nestling, offspring, spring chicken

جست‌وجوی مشابه

جوجه بوف

دیکشنری فارسی به انگلیسی

owlet

جوجه آوردن (پرنده)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

incubate

جوجه اردک زشت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

ugly duckling

جوجه تیغی (جانورشناسی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

hedgehog, porcupine

جوجه خروس

دیکشنری فارسی به انگلیسی

cockerel

جست‌وجوی متن

barleyhood

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوجه

incute

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوجه

inkberry

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوجه

chicky

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوجه

broilers

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جوجه های گوشتی، بهم زننده، جوجه یا پرنده کبابی، منقل