quickenدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع تر، زنده شدن، جان دادن به، تسریع شدن، تخمیر کردن، زنده کردن، روح بخشیدن
inspiritingدیکشنری انگلیسی به فارسیالهام بخش، سر غیرت اوردن، روح دادن، جان دادن، تشویق کردن، بر سر غیرت اوردن، تحریک کردن
inspiritedدیکشنری انگلیسی به فارسیالهام بخش، سر غیرت اوردن، روح دادن، جان دادن، تشویق کردن، بر سر غیرت اوردن، تحریک کردن