جنگدیکشنری فارسی به انگلیسیalbum, anthology, conflict, fight, hostilities, miscellany, potpourri, war, warfare
handgripدیکشنری انگلیسی به فارسیدستگیره، جنگ دست به یقه، دسته، دست بگریبان، محل دست گرفتن و مانند دسته شمشیر
armدیکشنری انگلیسی به فارسیبازو، دست، سلاح، شاخه، اسلحه، شعبه، قسمت، جنگ افزار، دستهء صندلی یا مبل، مسلح کردن، مجهز کردن